کلبهی مهربانی |
سلام دوستان عزیزم. پدر من شاعر است .یک روز من هم به شعر گفتن علاقه پیدا کردم و شروع به شعر گفتن کردم ، اما بسیاری از چیزها را که در شعر است نمی دانستم .مثلا قافیه ، ردیف ، شعر سپید و ... من متولد سال 1380 هستم و الان تقریبا 9 سال دارم .امسال به تازگی جای خود را به سال 1389 داده است . شعر گفتن بسیار زیباست و آنها که قصد شعر گفتن دارند شعرگفتن را ترک نکنند و آن را ادامه دهند مخصوصا آقایان و بانوان ایرانی من بیشتر اوقات زندگی ام را صرف آموختن علم و دانش کرده ام به همین علت نمی توانم شعر گفتنم را پیشرفت بدهم .من تا حالا فقط سه چهار تا شعر گفته ام . فقط الان که ایام تعطیلی است می توانم شعر گفتن ام را ادامه دهم این شعر را که الان گفتم به شما تقدیم می کنم : نوروزه بازم...اخم ها شده کم برای دوستام ... عیدی می آرم بارون می باره ...نم نم و نم نم آجیل می خورم ... گلاب می پاشم بهار مبارک ...دوستای خوبم نباشه هیچوقت...تو دلتون غم [ شنبه 89/1/7 ] [ 4:15 عصر ] [ کوثر صفییاری ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |