سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه‏ی مهربانی

سلام دوستان امیدوارم حالتان خوب باشد.
من یک خاطره زیبا به یاد دارم اگر می خواهید برایتان بگویم:
                                     به نام خدا.

ما یک روز می خواستیم به شهر مقدس مشهد برویم.ما در فرودگاه تهران بودیم که الهه دوست مادرم به دیدن ما آمد من خیلی خوشحال شدم؛چون تا حالا او را از نزدیک ندیده بودم.در فرودگاه تهران مغازه های مختلفی دیده می شد،او برای من یک لپ لپ خرید من بازهم خوشحال شدم در داخل لپ لپ دو عدد سی دی فیلم ،کتاب داستان، کارت قرعه کشی و تعدادی بر چسب گل وجود داشت .خوب درآن خیلی چیزها بود.
من از دیدن الهه خیلی خوشحال شدم و مدتی را که با او بودیم برایم خیلی شیرین بود چون او خیلی مهربان و دوست داشتنی است . ساعت نزدیک یک ظهر که شد از الهه خدا حافظی کردیم و حرکت کردیم و به طرف مشهد مقدس رفتیم.در هواپیما شکلات و غذا می دادند .جایتان خالی ابرها مثل برفهای کوچک و سپید بودند و انسانها مثل مورچه کوچک دیده می شدند.وقتی به مشهد مقدس رسیدیم مستقیم به طرف حرم رفتیم . من دستم به ضریح رسید و یک تسبیح را تبرک کردم و بعد مشغول عبادت شدم  وبعد به استراحت گاهی رفتیم تا استراحت کنیم و بعد به بازار رفتیم تا خرید کنیم. راستش پدر و مادرم برای من خیلی خرید کردند .مثلا مانتو ،شلوار ،لباس ، اسباب بازی و ...
خدا ان شاالله قسمت همه شما عزیزان کند که به زیارت امام رضا (ع) بروید.

                         خدا نگهدارتان باشد دوستان عزیز   -  یا زهرا (س)       


[ جمعه 88/7/24 ] [ 11:51 عصر ] [ کوثر صفی‏یاری ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 3
کل بازدیدها: 40942